روزها تند و تند دارن سپری میشن و تا اولین سالگرد تولدت بیشتر از 22 روز دیگه نمونده خیلی زود گذشت با همه سختیها , ولی تمام اون سختیهای که مامان کشید واسش شیرین بود چون تو رو داشتم وقتی یه لبخند میزنی همه اون روزها فراموشم میشه . عزیز مادر هنوز تکونها و ضربه هایی که تو شکم مامان بودی و میزدی یادم نمیره من با تمام خاطرات اون موقع و این ١١ ماه دارم زندگی میکنم ومطمئن باش من و بابایی تمام تلاش خودمون رو میکنیم که شما راحت باشی شاد باشی وهمیشه بخندی گلم میدونم که گاهی اوقات واست کم وقت میزارم ولی دلبندم بدون که مامان تمام تلاش خودش رو میکنه ولی خوب دیگه سر کار اومدن و خونه داری و بعد هم که باید واسه شما همه چیز و مهیا کنم... ولی از ته ته قلبم...